محل تبلیغات شما

سر کلاس بودم که پیامش روی صفحه گوشی نقش بست

به رسم عادت اسمم را صدا زده بود

پاسخم یک دقیقه به تاخیر می افتاد پشت هم بیست پیام می داد که کجایی و چرا جواب نمیدهی و گریه و قهر و فحش و از این قبیل

نه اینکه شک داشته باشد نه

فقط این سبکی دل بردن را بلد بود

شیرین لوس می شد

اداهایش نمک داشت

خلاصه ملس بود ناکس

چند لحظه گوشی را خاموش کردم که عصبانی شود و منت بکشم

اما هیچ خبری نشد

زدم بیرون و شماره اش را گرفتم

یک بوق دو بوق سه و چهار و پنج که جواب داد

این جانم گفتن یعنی اکراه داشتم جوابت را بدهم

اما با همین جانم گفتنش از خر هم خرتر شدم و بی سلام و الو گفتم قربانت بشوم یا فدا فدا!؟

اصلاً نگفت خدا نکند

اصلاً دلش هم نریخت

گفت تلفنی نمیتوانم،پیام می دهم

نگران بودم و منتظر خبری ناگوار

یا نمی توانست حرف بزند

یا خجالت می کشید نفس به نفس بگوید یا.

یا خدا یعنی چه شده بود!؟

داشتم ناخون می جوییدم که پیام داد

خیلی بی مقدمه گفت تمام

دیگر نمی توانیم ادامه بدهیم

خیلی حرف ها را بی مقدمه می گفت

داشت بی مقدمه دفنم می کرد

دلیل نخواستم و گفتم تمام.خداحافظ

گفتم خداحافظ که یک ساعت دیگر زنگ بزند و بخندد و بگوید خوب شوکی بهت وارد کردم و این ها.

هر روز سر ساعت هفت قرار داشتیم اما خبری نشد

تنها که شدم صورتم تب کرد

نمی خواستم یادم بیاید که چند وقتیست رفتارش عوض شده

نمی خواستم قبول کنم.!!

یعنی چی که تمام شد!؟

دلیل خواستم و هی حرف زد و ابله فرضم کرد

نه انگار جدی بود

هر چه می گفتم،هر چه منطق می آوردم حرف لامنطق خودش را میزد

بی دلیل قصد رفتن داشت

اما نباید کم می آوردم

باید می جنگیدم

باید نگهش میداشتم

خب با رفتنش فقط نمی رفت که

جان میبرد

دل میبرد

نگاه میبرد و ار همه بدتر خاطره می گذاشت

نباید تسلیم می شدم

گفتم باید برای آخرین بار ببینمت.سر همان اولین قرار

گفتم ببینمش تا شاید حرف و شعر و بوسه یادش بیوفتد و دلش دوباره برایم بلرزد

آمد.از همیشه زیباتر بود

اما نه،بی تفاوت بود

دلش که نلرزید هیچ،دست و تن مرا هم با سردیه نگاهش لرزاند

می لرزیدم و حتی گرفتن دستانش هم آرامم نمی کرد

خنده دار بود

هر از من فاصله می گرفت

من تا مرگ یک قدم فاصله داشتم و او می گفت دیرم شده

کودک که بودم به هنگام ترس آقای معلم را به خدا و امام و قرآن قسم می دادم خطکشم نزند

ترسیده بودم و به خدا و امام و قرآن قسمش دادم که با رفتنش کتک که چه اعدامم نکند

اما نمی شنید

رفت

ادای ماندن را در آوردم و برای همیشه در آخرین قرار جا ماندم.!!

همیشه بهم می گفت تو دیونه ای

اولین زن آدم(لیلیت)

برای همیشه در آخرین قرار جا ماندم

هم ,حرف ,نمی ,بی ,خدا ,مقدمه ,بی مقدمه ,و قرآن ,امام و ,به خدا ,بودم و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سایت شبیه سازی مقالات مهندسی برق مخابرات ایین نامه همسرداری